حسین من بیا بنشین کنار من
تا که برات بگم از غصه و محن
امشب شب آخر حیدر باشد
چشمان من به یاد تو تر باشد
حسین من خدانگهدار تو
من پیکرم بجز سر لطمه ای ندید
خون دل من از زخم سرم چکید
سربسته می گویم حسین ای جانم
به یاد گودال تو من گریانم
حسین من خدانگهدار تو
هر کس به جسم تو با حربه ای زند
هر کس جدا جدا یک ضربه ای زند
راه تو را از هر طرف می بندند
سر تو را بریده و می خندند
حسین من خدانگهدار تو
*****
شائق
- دوشنبه
- 6
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 13:21
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه