• سه شنبه 15 آبان 03

 حسن لطفی

شب نوزدهم ماه رمضان ضربت خوردن حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام -(همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد)

684
3

همین که تیغ بَر سر  بر جبین خورد
میانِ خانه‌اش زینب زمین خورد

نه  تیغ اینقدر‌ها زوری ندارد
غلط گفتم که میخی آتشین خورد

- - -

علی را عاقبت از پا درآورد
که با خود تیغ یادِ مادر آورد

چنان زد تیغ هم نالید از درد
چنان زد دادِ زهرا را درآورد

- - -

سرِسفره دلِ دختر تَرَک خورد
فقط سه لقمه امشب با نمک خورد 

علی امشب هوایِ روضه‌ها داشت
فقط میگفت بودم او کتک خورد

- - -

همان‌هایی که بانو را شکستند
خدایا بِینِ اَبرو را شکستند

چنان زد فاطمه اُفتاد از پا
گمانم باز پهلو را شکستند

- - -

چه با این مَرد این شمشیر کرده
چه با این فرق این تقدیر کرده

چنان بد زد نشد بیرون کشانَد
گمانم تیغ در سر گیر کرده

- - -

حسن با داغِ خود درگیرتر شد
 تمامِ مسجد از شمشیر تر شد

علی اُفتاد رویِ دامنِ او
حسن پیر است حالا پیرتر شد

- - -

نه مرحم نه دوا آورده بودند
فقط آه و نوا آورده بودند

فقط یک ضربه خورده بود اما
برای او عبا آورده بودند

- - -

زمین اُفتاد و می‌نالید بابا
که هر گوشه علی می‌دید بابا

عبا آورده بودند و کمش بود
علی را روی هم میچید بابا

- - -

علی جانش علی جانش زمین ریخت
که حتی آه مژگانش زمین ریخت

کشیدش در بغل این بارِ آخر
ولی از بین دستانش زمین ریخت

- - -

صدا زد آتشِ دل را نشانید
مرا بر شانه‌های خود کشانید

جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر درِ خیمه رسانید

(حسن لطفی ۹۸/۰۳/۰۳)

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران