• سه شنبه 15 آبان 03


مثنوی غم نامه حضرت علی(ع) -(ای ابر مرد تمامِ عصرها)

517
1

ای ابر مرد تمامِ عصرها
ای لِوایت افتخار نصرها

ای بلند آوازه ی ، آوازها
نام مشکل گشای رازها

یاعلی ای پادشاه انس و جان
نام تو هفت آسمان را ترجمان

ای هزاران نکته اندر باب عشق
ای تو تنها راستین ارباب عشق

دردها در حکمت تقدیر تو
مردها در سایه ی شمشیر تو

نام تو چون التزامِ مردی است
بی توبودن پس همان نامردی است

در اذان عشق گویم یا علی
اَشهَد اَن لافتی الّا علی

شش جهت، در حلقه ی احرام تو
هفت شهر عشق زیر گام تو

هشت دوزخ التهابِ آهِ تو
نُه رواق عرش، منزلگاه تو

کیستی، ای ساقی مست خدا
ای شهنشاه تُهی دست خدا

مؤمنین و مؤمناتی را امیر
هو علی، ای مفخر خُمِّ غدیر

خود، خلافت آرزومند تو بود
زان گذشتن کمترین پند تو بود

این گذشتن نِی عجیب است و نه راز
بگذرد هر بی نیاز، از این نیاز

مرتضا کِی در گمان جاه بود؟
انس و جان را او که شاهنشاه بود

کور دلهای مدینه، از امام
از عدالت می گرفتند انتقام

کور دلهایِ مدینه، آمدند
درگه توحید را آتش زدند

شعله هایش کینه تا بر می فروخت
آتش در، در شرار درد سوخت

درد سنگین بود و افزون از حدود
پشت آن در فاطمه افتاده بود

در میانِ شعله ی بیگانگی
شمع، حیدر بود و بی پروانگی

در میان کثرتِ غوغای شهر
شد علی تنهاترین تنهای شهر

تا نظام عشق از هم می گسست
پنجه های مرد را نامرد بست

با علی این ظلم نا بخشیدنیست
آفتابی دست بسته دیدنیست

مرتضی، فرمانروای اقتدار
در میان اقتضا و اختیار

بود دشمن گیر و دشمنگیر شد
در میان موج غم ها پیر شد

گرچه شب ها از غم زهرا نخفت
جز به چاه این درد را با کس نگفت

فاطمه آگاه از این اسرار بود
چون غم ناگفته را غمخوار بود

در قیامِ خلوتِ خشمِ خدا
می نشست او چَشم در چشم خدا

فاطمه نادیدنی ها دیده بود
فاطمه اشک خدا را دیده بود

مرتضا سر رویِ پای فاطمه
داشت شبهایی برای فاطمه

کز غم و اندوه آن شبهای تار
ریخت نم نم اشک های ذوالفقار

مرتضی می گفت از باغ فدک
شِکوه ها می کرد از دور فلک

از خیانت از سلامی بی جواب
از سکوت مُبهم یک شهر خواب

گفت از بیدادهایِ زندگی
از علی بودن الی... شرمندگی

مرتضی، از آتشِ درگاه گفت
وانچه بر گفتن نیاید، آه گفت

فاطمه اما، سرا پا گوش بود
عشق بود و عشق را هم دوش بود

با علی کِی گفت از پهلوی خود؟
یک علی غم داشت در زانوی خود

فاطمه بر شرح غم فرصت نداشت
بود اگر فرصت، علی طاقت نداشت

ای خوش آنانکه ز غم آشفته اند
داغ زهرا، با «امانی» گفته اند

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:4
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران