• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت امام صادق(ع)،(مدينه امشب دل من لبا لب از درد وغمه)

4560
5

مدينه امشب دل من لبا لب از درد وغمه

به جای اشک اگرچشام خون بباره بازم کمه

چه مي شد ای خدا اگه امشبو باشم مدينـه

کنـار ديـوار بقيع تمـوم آرزوم اينــه

 

 

رو خاکای سرد بقيع باگـردن کـج بشينم

با چشمای گريون خود اون چارتا قـبرُ ببينم

يکی از اون چهارتا قبر قـبر امـام صادقـه

چشام برای غصّه هاش به سرخی شقـايقـه

کنـار ديـوار بقيع گـريه کنم زاری کنم

سرشک ماتم وعـزا از ديده هام جاری کنم

برسر وسينـه بزنم بـراش عـزا بپـاکنم

قبر آقام تـوی بقيع نـه شمع ونه چراغ داره

غريب ومظلوم اينجوری آياکسی سراغ داره

امـام صادق چقـده رنج وبلا وغـم ديده

کسی چه ميدونه که از ابن ربيع چي کشيده

وارد خونه اش شده بود سرزده نيمه های شب

سجّاده از زير پاهاش شيده بود اون بی ادب

نذاشت رداشوبپـوشه عمّـامه شوبه سرکُنه

نمـازشو تمـوم کنـه بچه ها شو خـبر کنه

اون بی حيا سواره بود آقـا پيـاده می دويد

بياد عمّه های خود هی ناله از دل می کشيد

دستاشو تا ابن ربيع از کينـه بستـه بارسن

تداعی شد برا آقـا غـريبـی ابـا الحسن

آخه يه روز تو مدينه نـا مـردمـان نابکار

ريختن تو خونه علی تـو روز روشن آ شکار

فاطمه شو کتک زدن پهلـويشو شکسته اند

به پيش چشم بچّه ها دست علی را بسته اند

امام صادق که دلش غمين وجـون به لبـه

دارن آقارو می برن آقـا بيـاد زينبــه

بياد زين العـابدين بيـاد زينب حـزين

بيــاد مجلس يزيد يـاد يتيمـان غمـين

بياد اون بزم شراب بيـاد چـوب خيزران

بياد اشک زينبـين بيـاد آه کـودکـان

تومجلسی که هرطرف خارجی بنشسته بودن

دستای اهل بيت را با يک رسن بسته بودن

يک سر اون طناب بود گـردن زين العابدين

سر ديگه به بـازوی زينب وطفـلان حزين

اگر چه بر آل علی جفـای بی حساب شد

بس است محسنی مگو کـه قلبهـا کباب شد

شاعر:مجتبی صمدی

 

 

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 5:25
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران