• دوشنبه 14 آبان 03


شعر شب قدر نذر لطف و بخشش بیکران خداوند -(میان بندگانت بدتر از من نیست! تنها من!)

620

میان بندگانت بدتر از من نیست! تنها من!
تو دستم را گرفتی و اسیر دستِ دنیا... من

گنهکارم؛ به تاثیرِ دعاهایم امیدی نیست
گمانم فاصله افتاده از درگاهِ تو تا من

تو در دستانِ پینه بسته، در اشک یتیمان و
به دنبالِ تو میگردم چرا عمریست اینجا من؟!

چه برکت دادی و شد سفره ام رنگین و رنگین تر
ندانستم اگر چه حرمتِ نان و نمک را من

به جایِ آبروریزی همیشه آبرو دادی
فقط شرمنده ام کردی! نمیدانم که آیا من-

تو را آنگونه که باید عبادت کرده ام یا نه!
مبادا بندگی کرده ست جنّ و إنس، إلّا من

پُر از خوف و رجایم، کار دستم داده عصیانم
چه محتاجم به غفرانِ تو بیش از پیش-ترها من

شبِ قدر است و بیمارِ گناهم؛ گوشۂ چشمی
تویی «نِعمَ الطّبیب» و سخت محتاجِ مداوا من

إلهي لاتؤدّبني... نبینم خشم و قهرت را
عذابم کن ولی یک لحظه سرسنگین نشو با من!

  • جمعه
  • 10
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 23:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران