این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
این بغض فروخفته خاموش علیست
دریاست به مهمانی چاه آمده است
جوشان بود از اشک علی، سینۀ چاه
از گوهر اشک اوست گنجینۀ چاه
با اشک شبانۀ علی نقش گرفت
تصویر غمی ژرف در آیینۀ چاه
در شهر طنین ربنایش پیچید
آهنگ کلام آشنایش پیچید
گوش شنوا نبود و در ظلمت شب
در چاه طنین گریههایش پیچید:
«من ماندم و غربتی کبود از غم تو
چشمی و چو ابر، رود رود از غم تو
گر خلوت ماه و سینۀ چاه نبود
تکلیف دل علی چه بود از غم تو؟»
شب گریۀ ماه، نیمهشبها در چاه
مدّی از آه، هر شب از چاه به ماه
در جوشش اشک ماه، میجوشد چاه
لاحول و لا قوة الا بالله
شب گریۀ تلخ ماه باقی ماندهست
در چاه نشان آه باقی ماندهست
از اشک علیست چاهها میجوشند
اندوه علی به چاه باقی ماندهست
زخمیست شکفته مانده در سینۀ چاه
توفانی، خفته مانده در سینۀ چاه
لبریز غمی به وسعت تاریخ است
رازی که نهفته مانده در سینۀ چاه
با یاد غریب آشنا گریه کنیم
چون ماه میان چاهها گریه کنیم
اسلام غریب شد علی خانه نشین
با گریۀ فاطمه بیا گریه کنیم
میگريم و آه میكشم از دل، آه
لاحول و لا قوة الا بالله
سوگند به نالۀ علی در دل چاه
یا فاطمه اشفعی لنا عندالله
دیروز مدینه و غمی جانکاه و...
باران باران، اشک علی در چاه و...
شبهای پر از راز و هزاران آه و...
مردی مانده که میرسد از راه و...
- شنبه
- 1
- تیر
- 1398
- ساعت
- 14:27
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید مهدی حسینی
ارسال دیدگاه