در شب نوزده ماه صیام
راهی مسجد کوفه ست امام
شهردرظلمت شب رفته فرو
ماه در ابر نهان ساخته رو
مهر از رفتن ظلمت نگران
صبح آبستن داغی است گران
مسجدکوفه نمود ست قیام
ایستادست به محراب امام
گرم، مشغول عبادت شده است
سرد از خیل جماعت شده است
ابن ملجم که بر او لعنت باد
داد آن خرمن طاعت برباد
کرد آن مرد شقی بی پروا
نقشه ی قتل علی را اجرا
ضربتی زد به سرش بس کاری
که شدازفرق سرش خون جاری
شد بلند از قبل آن ضربه
ناله فزت و رب الکعبه
کعبه زآن ضربه بفریادآمد
ملک وحی به امداد آمد
دید آن منظره ی خونین را
فرق بشکسته ی شاه دین را
بانگ زد در وسط ارض وسما
که فروریخت دگر رکن هدا
زاده ی کعبه بخون رنگین شد
کعبه از محنت او غمگین شد
خواب در دیده احباب شکست
حرمت مسجد و محراب شکست
خون حق ریخت به دامان سحر
چاک گردید گریبان سحر
- چهارشنبه
- 5
- تیر
- 1398
- ساعت
- 9:45
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
علی شهودی
ارسال دیدگاه