رسیده حیدر ، تو عرش اعلا
با فرق خونین ، کنار زهرا
دل عالم ، پریشونه، برای داغ مولا
همه عرش و، زمین دارن، میگن آه و واویلا
به خون نشسته منبر و محراب
نخلستونا همه شدن بی تاب
عزادران یتیما با اصحاب
دیگه صفای عالمین رفته
از شهر کوفه نور عین رفته
بابای مظلوم حسین رفته
علی جانم علی
با آه و زاری ، تو موج غمها
غریبونه بود ، عروج مولا
دل زینب ، شده خون از ،وصیتهای بابا
که بعد ازین ، شب تاره، براش روزای دنیا
میگفت که دخترم میشی تنها
تو می مونی حسین و عاشورا
اسیر میشی بدست نامردا
بابا نگفتی از تن بی سر
کبود میشه تنم مثه مادر
چه جور بیام تو کوفه بی معجر
چقد مظلومِ ، امیر دلها
که تشییع میشه، غریب و تنها
غریبونه، شبونه باز ، مثه تشییع زهرا
روی دوشِ ، دوتا آقا ، می رفت تابوت آقا
غریب ترین غریبه ی دنیا
به خاک سپردنش غریب اما
امان و صد امان از عاشورا
تن حسین سه روز سه شب بی سر
روخاکا پاره پاره ی پیکر
توی حصیر کفن میشه آخر
- پنج شنبه
- 20
- آذر
- 1399
- ساعت
- 10:57
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه