• سه شنبه 15 آبان 03


حضرت ابالفضل علیه السلام -(آسمان و زمین غبار آلود)

513


آسمان و زمین غبار آلود
پشت هرنخل ،زخمی آماده
سایه های سیاه و مرد نما
روی هرم مسیر افتاده

عطش شعله ور به اندامش
سخت تر کرده بود رفتن را
 درسرش بود تا به شط بزند
بشکند انحصار دشمن را

تپش قلب او هزار شد و
سینه اش پرشداز گدازه ی خشم
رد خون به جوش آمده اش 
دیده میشد میان کاسه چشم

برقی از یک امید دلهره دار
چشم دریایی و درشتش داشت
درمسیر سیاه بازی ها
کوهی از نور روی پشتش داشت

در دلش اضطراب حاکم شد
تا نگاهی به خیمه ها انداخت
با توانی که مانده بود براش
طرف حلقه ی محاصره تاخت

رفت تا با سوار تشنه لبش
بلکه همراه آب برگردد
نه ،خدارا چه دیده ای شاید
با دعای رباب برگردد

ساعتی بعد، آرزوی همه
درمیان غبار برمیگشت
زخمی از تیرها به سمت حرم
مرکبی بی سوار بر میگشت

در نگاه پراز غمش چیزی
 بجز از قطره های اشک نبود
قاصد مرگ بود و همراهش
خبری از سوار و مَشک نبود

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:1
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران