ندارد خواب، چشم عاشق دیوانه در شبها
نمیافتد ز جوش خویشتن میخانه در شبها...
به غفلت مگذران چون شمع شب را از سیهکاری
که دل روشن شود از گریۀ مستانه در شبها...
ز روی انجم از شبزندهداری نور میبارد
تو هم چون شمع، قدّی راست کن مردانه در شبها...
مکن پهلو به بستر آشنا «صائب» چو بیدردان
سری چون غنچه بر زانو بِنِه رندانه در شبها
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1398
- ساعت
- 17:18
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
صائب تبریزی
ارسال دیدگاه