كي به اين روز انداختتت
كه بابايي پر پر شدي
جلوي چشم زينبت
تو شبيه مادر شدي
تا كه بابا ديدم
رو خاكِ كوچمون
دوباره انگاري
افتاده ردّه خون
يادم اومد بازم
اشكاي مادرو
كه زير دست و پا
صدا ميزد تو رو
آه ، دوباره ، يه زخمِ ، وخيمي
آه ، دوباره ، من و اين ، يتيمي ٢
آه ، واويلا واويلا واويلا.....
كي ميدونه اين چند ساله
بعده تو چي اومد سرم
كي ميفهمه عمريه من
خيره به ميخ اين درم
تو روز آخَرِت
چقدْر با گريه هام
ميگفتمت نرو ٢
الهي بشكنه
دست مغيره كه
ازم گرفت تو رو ٢
هِي ، ميگفتم ، كه تو بي ، گناهي
هِي ، ميگفتم ، كه تو پا ، به ماهي....٢*
آه ، واويلا واويلا واويلا.....
لحظه ي آخره عمرمه
بيا اي عباسم بابا
جون اين زينب و جون تو
نَمونه تنها كربلا
ظرفاي شيريكه
ميدن برا ثواب
يه روز تو بازارِ
كوفه ميشه شراب
دارم ميبينم اون
روزي رو كه رباب
خيره ميشه به طفليكه نخورده آب....
از ، رو نيزه ، لبات غم گدازه
آه ، بميرم ، چشات نيــــمه بازه ٢
آه ، لالايي ، لالايي ، لالايي...
صلوات الله عليهم اجمعين
لعنة الله علىٰ اعدائهم اجمعين
التماس دعا
ماه مبارك رمضان ١٤٤٠
حرم حضرت ثامن الحجج سلام الله عليه
*هرچند لفظ "هِى" جالب نيست
ولي از باب حواله ، حلال بفرماييد
يا زهرا صلوات الله عليها
- چهارشنبه
- 12
- تیر
- 1398
- ساعت
- 10:0
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
سید محسن احمدزاده صفار
آفرین یکشنبه 21 اردیبهشت 1399ساعت : 18:29