شعر ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)
به دل حك شد به خطِ آشنايي
شب جودست ای اهل گدایی
نشستم در حرم گویا مدینه ست
بقیع و گنبدِ زهرا نمایی
گدایی آمدم بانوی عالم
به دل دارم نوای بينوايي
شدم من زائر و غرقِ نیازم
ضریح و ذکر تو، حال و هوایی
ز طفلی من شدم با لطفِ مادر
دخیلِ مرقدی زرد و طلايي
بگو با من گلِ موسی بن جعفر
به غیر از این حرم دارم چه جایی؟
كريمه كاسه ی دستم بلندست
كرم بنما تو بانوی خدایی
تو هستی خواهری در راه مانده
كه با زينب هميشه هم صدايي
رضا نامِ تو را معصومه گوید
رضا جان تو و جانِ رضايي
قسم دادم رضا را چون بدانم
به فریادم رسی وقتِ جدايي
- پنج شنبه
- 13
- تیر
- 1398
- ساعت
- 9:49
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه