• جمعه 2 آذر 03


شعر غزل یاران شهید -(شد وقت آن‌كه از تپش افتند كائنات)

785

شد وقت آن‌كه از تپش افتند كائنات
خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة»

این آه ابر‌ها‌ست زمین را دویده است؟
یا اشك فاطمه‌ست كه افتاده در فرات

حَی عَلی الصّلاةِ حبیب است، عَجّلوا
قَد قامتِ الصّلاةِ امام است، الصّلاة

سجاده پهن شد وسط رزمگاه و بعد
در شطّ خون گرفت وضو چشمهٔ حیات

این آخرین جماعت مردان آشناست
اینجا نمی‌دهند به نامحرمان برات

رنگین‌كمانِ تیر، فضا را فرا گرفت
اما كسی به تیر نمی‌كرد التفات

ای آخرین نماز تو معراج بندگی!
ای «ركعت شكسته» به قربان سجده‌هات

«یا أیها الّذین» به دنیا امیدوار
سمت بهشت می‌رود این كشتی نجات

«یا أیها العزیز» سرت را بلند كن
بنگر كه اوفتاده به پای تو كائنات

گردی فرا رسید و به هم ریخت مشرقین
یعنی كه خاك بر سر دنیای بی‌حسین

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران