جگرم سوخت
بین شعله ها دیدم تا همسرم سوخت
محسنم مقابل چشم ترم سوخت
یه نفر صدا می زد که معجرم سوخت
زیرورو شد
سینه با میخ گداخته روبرو شد
مُردن از غمش برا من آرزو شد
غصه ش اُستخونِ مابین گلو شد
اون نانجیب و... اون کوچه هارو...
مسمار داغ و... اون ضرب پا رو...
نمی بخشم ۲
آتیش و دود و... خنده کُنا رو...
اون آدمای... هیزم بیارو...
نمی بخشم ۲
در شکست و
سر شکستْ ، سینه از اون بدتر شکست و
حُرمت دختر پیغمبر شکست و
همه دیدن که دل حیدر شکست و...
دل تَرَک خورد
پیش من وقتی که فاطمه کتک خورد
سیلی واسه ی قباله ی فدک خورد
زخمِ روی جگرم چقد نمک خورد
گلچین یاس و... فصل خزون و...
رو سینه ی در... اون ردّ خون و...
نمی بخشم ۲
دلتنگی های... وقت اذون و...
تنها نه قنفذ... همدست اون و...
نمی بخشم ۲
دل و خون کرد
میخ در سینه رو وقتی لاله گون کرد
غم من قامت یارم و کمون کرد
غم فاطمه علی رو نیمه جون کرد
کرده پیرم
داغی که مونده روی دل اسیرم
بخدا سی ساله که میخوام بمیرم
شُکر حق حاجت قلبی مو می گیرم
ضرب غلاف و... درد سحر رو...
حتی زمین و... دیوار و در رو...
نمی بخشم ۲
زخمای روی... اون بال و پر رو...
داغِ نشسته... روی جگر رو...
نمی بخشم ۲
سبک محمد اسداللهی
✍️بهمن عظیمی
- شنبه
- 15
- تیر
- 1398
- ساعت
- 13:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه