• چهارشنبه 16 آبان 03

 سید حمید رضا برقعی

شعر قصیده‌واره پایداری -(دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم)

1263
2

دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم

کنارت چای می‌نوشم به قدر یک غزل خواندن
به قدری که نفس تازه کنم، خیلی نمی‌مانم

کتاب کهنه‌ای هستم پر از اندوه یا شاید
درختی خسته در اعماق جنگل‌های گیلانم

رها، بی‌شیله پیله، روستایی، سادۀ ساده
دوبیتی‌های باباطاهرم عریان عریانم

شبی می‌خواستم شعری بگویم ناگهان در باد
صدای حملۀ چنگیزخان آمد؛ نمی‌دانم -

چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون؛ دیدم
در آتش خانه‌ام می‌سوخت، گفتم آه...دیوانم...

چنان با خاک یکسان کرد از تبریز تا بم را
زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم...

فراوان داغ دیدن‌ها؛ به مسلخ سر بریدن‌ها
حجاب از سر کشیدن‌ها؛ از این غم‌ها فراوانم

شمال و درد کوچک خان؛ جنوب و زخم دلواری
به سینه داغدار کشتۀ حمام کاشانم

سکوت من پر از فریاد یعنی جامع اضداد
منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم

من آن خاکم که همواره در اوج آسمان هستم
پر از عباس بابایی پر از عباس دورانم

گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان
که تهران‌تر شود تهران؛ من آبادان ویرانم

صلات ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان
تو را لب تشنه‌ایم از جان، کمی باران بنوشانم

سراغت را من از عیسی گرفتم باز کن در را
منم من روزبه، اما پس از این با تو سلمانم

شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد
از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم

اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم
که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران