دوباره فریاد و دوباره چشم تر
تو شعله ی آتش گریه ی پشت در
دوباره شد زنده خاطره ی حیدر
میخونه فرزندش تو دود و خاکستر
مادرم ای مادر مادرم ای مادر 4
دوباره یک مردو دلش رو آزردند
تو کوچه های شهر شبونه میبردند
تا که زمین میخورد با صورت و با سر
آسمونم می خوند با ناله اش یکسر
مادرم ای مادر مادرم ای مادر 4
چشم پر آب آمد حال خراب آمد
نفس نفس میزد بزم شراب آمد
تا که رسید افتاد یاد یه طشت زر
سری که در آن بود
مقابل خواهر
مادرم ای مادر مادرم ای مادر 4
اون همه نامحرم عمه ی سادات و
دخترای حیدر اون همه الواط و
یه خیزران دستِ یه جانیِ کافر
آستینایی که شد به بانوان معجر
مادرم ای مادر مادرم ای مادر 4
- یکشنبه
- 16
- تیر
- 1398
- ساعت
- 11:51
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسین رئوفی
ارسال دیدگاه