سبز است باغ نافله از باغبانیات
گل کرد عطر عاطفه با مهربانیات
در سایهسار همدلیات بود آفتاب
روشن شد آب و آینه با همزبانیات
ای انتشار صبح از آفاق جان تو
ای چشمهسار نور، دلِ آسمانیات...
حتی در آن نماز شبی که نشسته بود
پیدا نشد تشهدی از ناتوانیات
ای آنکه صبح کوفه ز رزم تو شام شد
ای افتخار، آینهٔ خطبهخوانیات
آیا شکست خطبهٔ پولادی تو را
بر نیزه آیههای گلِ ناگهانیات؟...
با آن سری که در طبق آمد شبی بگو
لبریز بوسه باد لب خیزرانیات
::
ای زن! به عصر بردگی ما نهیب زن
با شور عزّت و شرف آرمانیات
                    
                    
                
                - دوشنبه
- 17
- تیر
- 1398
- ساعت
- 17:17
- نوشته شده توسط
- TzwSVsOw

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه