با خودم یک کوله باری از گناه آورده ام
بر امام هشتمین امشب پناه آورده ام
چون که میدانم جلا میبخشد او بر جان و دل
قلبی از سنگ و سر و رویی سیاه آورده ام
من گدایی خسته و درمانده و خار و بدم
با همان حال گدایی رو به شاه آورده ام
خسته و شرمنده ام از این همه بار گناه
با خودم بر حال خود صد حیف و آه آورده ام
قطعه ای هست از بهشت این بارگاه معنوی
رو به سوی قرص نورانی ماه آورده ام
دست خالی آمدم ای شاه خوب و مهربان
با خودم پرونده ای پر اشتباه آورده ام
#وحید_زحمت_کش_شهری
- سه شنبه
- 18
- تیر
- 1398
- ساعت
- 12:25
- نوشته شده توسط
- وحید زحمت کش شهری
- شاعر:
-
وحید زحمتکش شهری
ارسال دیدگاه