طبازمی آیدشقایق پیشه ای
سروآزادی وشیربیشه ای
بوی غربت میدهداین یاس ما
میزندزخمی به دل احساس ما
آشنایی میرسدازراه دور
سنبل عشق است وایثاراین غیور
مانده تکه استخوانی ازتنش
یک پلاک وگوشه پیراهنش
گرکه مشتی خاک ماندازقامتش
نکهت عشق آیدازاین تربتش
یادآرم سنگرومحراب تو
آن شب وصل ودل بی تاب تو
دیدنی بود آخرین دیدارها
شبنم اشک وگل رخسارها
نورافشان بودآن شب بزمتان
کربلایی بود عزم جزمتان
میدریدی تاروپوددام خویش
مینوشتی آخرین پیغام خویش
میفشردی دربغل هم رزم را
عطرافشان کردی آخربزم را
نعره الله اکبرتازدید
شب شکاران پرده ظلمت درید
مرحبا برجانفشانی هایتان
رانده شددشمن زبون ازخاکتان
گرچه ازاین قافله جامانده ایم
وامدارخون پاک لاله ایم
- سه شنبه
- 18
- تیر
- 1398
- ساعت
- 15:27
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
لیلا چگینی
ارسال دیدگاه