دلبستگىست مادر هر ماتمى كه هست
مىزايد از تعلق ما، هر غمى كه هست
خود را ز واصلان ديار فنا شمار
تا بر دل تو سور شود ماتمى كه هست
با تشنگى بساز كه در زير آسمان
دلهاى آب كرده بُوَد، شبنمى كه هست
از خود رميدهاىست كه خود را نيافتهست
امروز در بساط جهان بىغمى كه هست
زخم تو بىنياز ز مرهم نمىشود
تا صرف ديگران نكنى مرهمى كه هست
آتش ز سنگ و لعل ز خارا گرفتهاند
محكم بگير دامن كوه غمى كه هست
بر مهلت زمانۀ دون اعتماد نيست
چون صبح در خوشى به سر آور دمى كه هست
سالک اگر به دامن خود پاى بشكند
در دل كند مشاهده هر عالمى كه هست
- چهارشنبه
- 19
- تیر
- 1398
- ساعت
- 13:39
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
صائب تبریزی
ارسال دیدگاه