رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
سلام بر دل پرخون مسجدالاقصی
به مسجدی که خداوند گفت: «بارکنا...»
سلام ما به تو و دستهای بسته شده
سلام ما به تو ای حرمت شکسته شده
اگرچه شعله به پا کرده فتنه هر طرفی
اگرچه تفرقه در هر کنار بسته صفی
اگرچه کفر به نیرنگ و جنگ بسته کمر
اگرچه تکفیر از پشت میزند خنجر
نبردهایم ز خاطر دمی تو را ای قدس
تویی هنوز تویی آرمان ما ای قدس
بگو به دشمنمان، انتقام، سنگین است
و فتح آخر ما قبلهٔ نخستین است
بگو سپاه علی سوی خیبر آمده است
بگو که دورهٔ کودککُشی سرآمده است
قسم به غیرت این کودکان سنگ به دست
که نیست حاصل صهیونیان به غیر شکست
دگر به محکمههای جهان، امیدی نیست
بیا به معرکه اکنون که فرصتی باقیست
دمی که تیغ قیام از نیام، برخیزد
به عزم ما همه دیوارها فرو ریزد
زمان فتنهٔ شام است و ما سحرزادیم
زمین اگر همه خاموش مانده، فریادیم
به رغم توطئهٔ نابرادران، هستیم
و در کنار تو ای قدس همچنان هستیم
مباد آنکه رفیقان نیمهراه شویم
شب است و فتنه، مبادا که روسیاه شویم
ببین که در غم تو لحظهای نیاسودیم
هنوز چشمبهراهان صبح موعودیم
نبردهایم ز خاطر دمی تو را ای قدس
تویی هنوز تویی آرمان ما ای قدس
مجاهدان سبیل خدا سلام سلام
سلام ای همهٔ پابرهنههای امام
میان موج خطر مانده با دلی آرام
به شیخ عیسی قاسم سلام باد سلام
نبود و نیست حریف قیام، زندانها
اسیر بند نمانند شیخ سلمانها
به شور عاشورا، نیجریه پایندهست
به آل نفت بگو، باقر النمر زندهست
سلام بر دل دریایی اویس قرن
به سرو زخمی همواره ایستاده، یمن
سلام ما به وفای مدافعان حرم
که در شگفت شد از ماجرایشان عالم
به رهروان وفادار راه قدس سلام
به دست غیرت امت، «سپاه قدس» سلام
سلام باد به اسطوره مرد ایرانی
شهید زندۀ ما قاسم سلیمانی
سلام ما به شهیدان، ستارگان زمین
سلام ما به عماد و جهاد و بدرالدین
نرفتهایم به پستو، خدای ماست گواه
که ماندهایم کماکان کنار نصرالله
در این نبرد چه جای تعلل و تأخیر
که گفته رهبرمان من کشیدهام شمشیر
در این نبرد که واجب شدهست بر همه کس
به حکم «لا تطع الکافرین»، جهاد کبیر
من و تو در ره دریا بیا که رود شویم
که میروند به مرداب، جویهای حقیر
بایست! قوت زانوی دیگران مطلب!
به غیر بازوی خویش از کسی امان مطلب!
به ضربهٔ سم اسبان به روز جنگ قسم
به لحن داغترین خطبهٔ تفنگ قسم
که جز سپیدهٔ شمشیر، صبح ایمن نیست
چراغهای توهم همیشه روشن نیست
کجا به بره، دمی گرگها امان بدهند؟
که دیده راهزنان، گل به کاروان بدهند؟
نه، گرگ اهل وفا نیست، امتحان کافیست
به این درنده چه خوش کردهای گمان، کافیست
بیا امید به تدبیر خویشتن بندیم
امید خام به لبخند دشمنان کافیست
چه دلخوشید به برجام دوم و سوم
که این تجارت کم سود و پُر زیان کافیست
همین قَدَر که چشیدیم از خیانتشان
برای تجربهٔ هفت نسلمان کافیست
شهید عشق شو از این تفنگها مهراس
سوار میرسد، از طبل جنگها مهراس
جهان ز موج تو پر شد، خودت جزیره مباش
یمن، اویس شد اکنون، تو بوهریره مباش
در این دو روز شبانی؛ اسیر خواب نشو
ذلیل وعدهٔ بیمعنی سراب نشو
شاعرین:
علیمحمد مؤدب
محمدمهدی سیار
میلاد عرفانپور
- چهارشنبه
- 19
- تیر
- 1398
- ساعت
- 14:50
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
علی محمد مودب
ارسال دیدگاه