شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی
سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی النقی
به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس
برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی
هلهای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن
بنویس سردر مشقهای سیات یا علی النقی
بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت
شود آبهای جهان اگر که دوات یا علی النقی
بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم
که دمیده جامعهای بدان جلوات یا علی النقی
تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی
و سرودهای غزل از زبان خدات یا علی النقی
و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت
شده اید رب جلی، ولی به صفات یا علی النقی
ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن
و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی النقی
منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو
که سلام میدهمت به شوق لقات یا علی النقی
نبوَد به بودن تو غمم، بخداکه حر جهنمم
که گرفته ام به ولات برگ برات یا علی النقی
بگذار کعبهی سامرا، قدمی طواف کنم
سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی
- پنج شنبه
- 20
- تیر
- 1398
- ساعت
- 11:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد بیابانی
ارسال دیدگاه