[تاريخ الطبري عن إسماعيل بن راشد: إنَّ النّاسَ دَخَلوا عَلَى الحَسَنِ فَزِعينَ لِما حَدَثَ مِن أمرِ عَلِيٍّ، فَبَينَما هُم عِندَهُ وَابنُ مُلجَمٍ مَكتوفٌ بَينَ يَدَيهِ إذ نادَتهُ امُّ كلثُومٍ بِنتُ عَلِيٍّ وهِيَ تَبكي: أي عَدُوَّ اللّهِ! لا بَأسَ عَلى أبي، وَاللّهُ مُخزيكَ،قالَ: فَعَلى مَن تَبكينَ؟ وَاللّهِ لَقَدِ اشتَرَيتُهُ بِأَلفٍ، وسَمَمتُهُ بِأَلفٍ، ولَو كانَت هذِهِ الضَّربَةُ عَلى جَميعِ أهلِ المِصرِ ما بَقِيَ مِنهُم أحَدٌ].
?ترجمه:
"مردم به حضور حسن(ع)آمدند و از حادثه اى كه براى على(ع)پيش آمده بود بیتاب بودند.در همان حال كه ابن ملجم هم دست بسته در برابرش بود.
امّ كلثوم دختر على(ع)با گريه خطاب به او گفت:
اى دشمن خدا!پدرم را باكى نيست [و بهبود خواهد يافت]،خدا تو را خوار میكند.
ابن ملجم گفت:پس بر چه كس گريه میكنى؟به خدا سوگند،شمشير را به هزار[درهم]خريدم و با هزار[درهم]آن را زهراگين كردم.اگر اين ضربت بر همه ی اهل شهر وارد میشد يكى هم زنده نمی ماند".
تاريخ الطبری،ج۵،ص۱۴۶
المعجم الكبير،ج۱،ص۹۹،ح۱۶۸
الكامل فی التاريخ،ج۲،ص۴۳۶
مقاتل الطالبيّين،ص۴۹
ارشاد،ج۱،ص۲۱
تاريخ دمشق،ج۴۲،ص۵۵۹
- پنج شنبه
- 20
- تیر
- 1398
- ساعت
- 12:45
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه