جمعه شد گردیده ام مهمان تو
گشته ام شرمنده ی احسان تو
جمعه شد مهدی منم چشم انتظار
بهر دیدار رخ توبیقرار
جمعه شد ذکر همه گشته مدام
ای غریب عالم هستی سلام
جمعه شد دلتنگ دیدار توام
من مریض عشق و بیمار توام
جمعه شد سوزم من از هجران تو
کی شود بینم رخ تابان تو
جمعه شد گردیده ام بی تاب تو
یادآن فرمایشات ناب تو
جمعه شدای یار تنها و غریب
بهردیدار تو هستم بی شکیب
جمعه شد من با تو نجوا می کنم
دیده از هجر تو دریا می کنم
جمعه شد از دیده اشکم جاری است
جای تو در محفل ماخالی است
جمعه شد بهر ظهورت کن دعا
تاکند امضا ظهورت را خدا
جمعه شد رفته زجسم من توان
از سفر برگرد یا صاحب الزمان
جمعه شد بار دگر شرمنده ام
از خجالت سر به زیر افکنده ام
جمعه شد بنما نگاهی بر دلم
با نگاه تو شود حل مشکلم
جمعه شد باز آمدم بر تو پناه
بر من مسکین ز رحمت کن نگاه
جمعه شد ای در کرامت بی نظیر
مرحمت فرما و دست من بگیر
جمعه شد در اضطراب کاملم
خودگواهی بنده ای ناقابلم
جمعه شد ریزد ز چشمانم گلاب
بر من مسکین بده مولا جواب
جمعه شدای یوسف زهرا بیا
حق زهرا مادرت مولا بیا
جمعه شدای کعبه ی دلها بیا
ای گل زهرا امید ما بیا
جمعه شد بر عاشقانت کن نظر
بی خبر برگرد مولا از سفر
نور چشم مردم چشم انتظار
گر بیایی هر خزان گردد بهار
من(رضایم) منتظر بر دیدنت
جان دهم در لحظه ی خندیدنت
- شنبه
- 22
- تیر
- 1398
- ساعت
- 11:15
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه