ای حرمت کعبۀ دلِ همه در قم
قم ز قدمهای تو مدینۀ دوّم
خاک صفائیهات صفای خلایق
بلکه زده مروه بر صفات تبسم
لیلۀ قدر امام «موسی جعفر»
آیۀ تطهیر قلب حجت هشتم
دختر طوری و نور دیدۀ موسی
شوی نکرده، به خلق هر دو جهاناُم
طور تو آیینهدار «فاخلع نعلیک»
روی تو مشعلفروز «یذهب عنکم»
مدخل اهل فضیلت است به محشر
آن درِ جنت که باز میشود از قم
فاطمۀ یازده حریم ولایت
مادر فیضیّه، قبلۀ دل مردم
قدر و مقام و جلال فاطمه داری
آنچه کـه دارند آل فاطمه داری
****
روز ورود تو قم بهشت خدا شد
قم حرم قدس سیدالشهدا شد
با صلوات و دعا و لاله و ریحان
حق تو ای مادر بهشت ادا شد
شهر به دور سر تو گشت هماره
قم به قدومت هزار باز فدا شد
ناقۀ تو بر فراز بال فرشته
محمل تو قبلۀ دلِ علما شد
روز ورودت به شهر قم همه گفتند
فاطمه وارد به حشر روز جزا شد
گوشۀ چشمی به هر کسی که گشودی
حاجتش از آن هزار بار روا شد
فاطمه آمد به پیشباز تو دختر
محمل تو سینۀ رسول خدا شد
هالۀ نورت به چهره داد گواهی
ناز تـو را میکشید دست الهی
****
ای قلم صنع را به حُسن تو تحسین
دختر «طاها»، سرور سینۀ «یاسین»
کوثر و تطهیر و نورِ موسی جعفرa
زهرۀ زهرا جمالِ فاطمهآیین
خادم زوار توست فوج ملایک
سائل درگاه تو تمام سلاطین
در حرم تو دعاست عین اجابت
نیست نیازی به التجا و به آمین
کافر با مهر توست راه نجاتش
مؤمن بی مهر تو گریخته از دین
پای نه قم نه که بهر آمدن تو
بستند این شهر را ملایک آذین
ای همه ارواح پاک، فرش قدومت
قابل پای تو نیست فرش ریاحین
برتر از اوصاف و مدح و منقبت استی
فاطمـه فاطمـه و فاطمـه هستــی
****
دست تو دریای لطف و جود و کرامت
قلب تو آیینۀ علوم امامت
سورۀ کوثر به وصف فاطمه و تو
فاطمۀ دومی به روز قیامت
خاک مزارت مگر که خاک حسین است
کز اثرش هر مریض یافت سلامت
هر که به قم رو نیاورد به ضریحت
بِهْ که به پشتش نهند کوه ملامت
خازن جنت کند فرار ز جنت
یابد اگر در قمِ تو اذن اقامت
گوشۀ چشمی به اهل قم نه، به عالم
ای تو کریمۀ به اهلبیتِ کرامت
با تو دعا میرسد به اوج اجابت
بی تو عبادت ندامت است ندامت
ای حـرم یـازده امـام، دیـارت
تربت پنهان فاطمه است مزارت
****
مردم قم، شهر قم، تمامی عالم
مرتبۀ قم کجا و عرش معظم؟
قم حرم یازده ولیِّ الهی است
بلکه بوَد شهر قم حریم خدا هم
یک درِ جنت ز قم گشوده شود؟ نه
کلّ بهشت است این زمین مکرّم
زائر معصومه کیست در حرم قم؟
آسیه و هاجر است و ساره و مریم
موسی عمران ستاده با ادب اینجا
نیست عجب گر زند مسیح از او دم
فاطمه فرزند آدم است و عجب نیست
اینکه کند فخر بر ملائکه آدم
گوید در وصف او هزار قصیده
چشم گشاید اگر ز لطف به «میثم»
ما همه محتاج اوست بـاب حوائج
ثبت بـه نامش شده کتاب حوائج
- شنبه
- 25
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 15:1
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه