• جمعه 2 آذر 03


پندیات -(از جلال و غبغب تقوا شعاران غم مخور )

576

از جلال و غبغب تقوا شعاران غم مخور 
غم مخور از عزّت و اجلال دزدان غم مخور 
در حصار لشگر فقری به حال مسکنت 
از شرار طعنۀ خوش روزگاران غم مخور 
طاغی ار باغ ارم دارد چه غم که بهر ما 
لاله ها چشمک زند در لاله زاران غم مخور 
تیز دندان گرگ اگر چوپان شود بر گوسفند 
از تعجّب کن حذر از چرخ دوران غم مخور 
روز روشن گر سیه تر گردد از لیل دجا 
کن شکیبا پیشه و از حیله کاران غم مخور 
اشک ایتام و ارامل سیل بنیانکن شود 
غم مخور گر خشک گشته چشمه ساران غم مخور 
عاقبت کاخ تظلّم ریزد و ویران شود 
ای بسا کاخی شده مقبر به سلطان غم مخور 
یوسف از چاه مذلّت شد به کاخ سلطنت 
مانده بر لب عالمی انگشت حیران غم مخور 
عشق اگر باشد ، بهشت است آتش نمرودها 
از جفای کاسه لیس و جیره خواران غم مخور 
طور سینا را چو دیدی ، گفتی ارنی ، لن جواب 
ای خوشا که لن جواب آمد ز جانان غم مخور 
از (هدایت) گوشوار گوش کن این جمله را 
از بلند آوازۀ دنیای دونان غم مخور 

  • دوشنبه
  • 24
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:8
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران