از جلال و غبغب تقوا شعاران غم مخور
غم مخور از عزّت و اجلال دزدان غم مخور
.
در حصار لشگر فقری به حال مسکنت
از شرار طعنۀ خوش روزگاران غم مخور
.
طاغی ار باغ ارم دارد چه غم که بهر ما
لاله ها چشمک زند در لاله زاران غم مخور
.
تیز دندان گرگ اگر چوپان شود بر گوسفند
از تعجّب کن حذر از چرخ دوران غم مخور
.
روز روشن گر سیه تر گردد از لیل دجا
کن شکیبا پیشه و از حیله کاران غم مخور
.
اشک ایتام و ارامل سیل بنیانکن شود
غم مخور گر خشک گشته چشمه ساران غم مخور
.
عاقبت کاخ تظلّم ریزد و ویران شود
ای بسا کاخی شده مقبر به سلطان غم مخور
.
یوسف از چاه مذلّت شد به کاخ سلطنت
مانده بر لب عالمی انگشت حیران غم مخور
.
عشق اگر باشد ، بهشت است آتش نمرودها
از جفای کاسه لیس و جیره خواران غم مخور
.
طور سینا را چو دیدی ، گفتی ارنی ، لن جواب
ای خوشا که لن جواب آمد ز جانان غم مخور
.
از (هدایت) گوشوار گوش کن این جمله را
از بلند آوازۀ دنیای دونان غم مخور
.
- دوشنبه
- 24
- تیر
- 1398
- ساعت
- 11:8
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد هدایتی
ارسال دیدگاه