اما به اين دنياى فانى اعتمادى نيست
مى آيد آن روزى كه از ما نيز يادى نيست
خانه به خانه مرگ مى گردد پى جانى
نوبت به ما هم مى رسد وقت زيادى نيست
با وعده هاى تو دلم را باختم اما
اى عشق دنياى تو چون قولى كه دادى نيست
همچون گلى افتاده بر سنگ مزارم، حيف
مى خندم اما خنده ام از روى شادى نيست
بيهوده وقتت را تلف كردى دگر كافى ست
بردار سر از سجده وقتى اعتقادى نيست
یاسین قاسمی
- سه شنبه
- 17
- تیر
- 1404
- ساعت
- 13:28
- نوشته شده توسط
- ياسين قاسمى
- شاعر:
-
یاسین قاسمی
ارسال دیدگاه