ساقی به منِ سوخته دل داده شرابی
کز دولت آن نیست چو من مست و خرابی
.
ای نور رخت روشنی چشم دو عالم
پنهان نکند روی تو را هیچ نقابی
.
زهراست گل سرسبد عالم هستی
ای قبلۀ هشتم تو همانند گلابی
.
جز درگه تو جای دگر خانه ندارم
عمریست که ماندم به تمنای جوابی
.
از سایۀ لطف تو بجایی نتوان رفت
بر گردنم از مهر تو بسته است طنابی
.
در حسرت کویت دل من سوخت رضا جان
احسان کن از آن خاک بمن بوسۀ نابی
.
«بابک» به امید تو رَوَد در صف محشر
عُشّاق رضا را چه حسابی چه کتابی
.
- دوشنبه
- 31
- تیر
- 1398
- ساعت
- 12:4
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حاج افشین بابک اردبیلی
ارسال دیدگاه