ساقیا بوی نسیم سحری ما را بس
در همین حد که نمودی نظری ما را بس
حاجت ازدل نگذشته تو روا می سازی
از گرفتاری ما باخبری ما را بس
مثل هر بار اگر باز بزرگی بکنی
بار افتاده ی ما را بخری ما را بس
شوری اشک ، چشیدم و نمک گیر شدیم
داده ای نیمه شب چشم تری ما را بس
ناخداگاه مقیم در میخانه شدیم
جای دادی به گدایی گذری ما را بس
فاطمه دید و پسندید و خرید این همه عمر
با تولّای علی شد سپری ما را بس
شیعه حیدر کرار شدیم و برِ ما
همسر فاطمه کرده پدری ما را بس
بوسه دارد کف نعلین علی که نورش
می کند در رخ ما جلوه گری ما را بس
جان ارباب قسم ، این دلمان تنگ شده
یک سفر کرببلا هم ببری ما را بس
همه را مثل جوادت تو بغل می گیری
چقدر خوب تو کردی پدری ما را بس
عاقبت حاجت ما نیز روا خواهد شد
خاک ما گوشه ای از کرببلا خواهد شد
- دوشنبه
- 31
- تیر
- 1398
- ساعت
- 14:18
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه