عیان است امشب ای دل در عوالم عالم دیگر
به نام خالق منّان شدم اکنون گزارشگر
.
قیامت گشته بر پا گوئیا زد صور اسرافیل
سیه پوش است از هجران او این چرخ نیلوفر
.
الهی بی پسر شد ضامن آهو یقین دارم
که ریزد اشک حسرت برج حق را هشتمین اختر
.
بدان مهدی عزادار است بر جدّ جوان مرگش
ز سَمِّ اُمّ فَضل آخر ز پا افتاد آن سرور
.
نباشد زین مصیبت در جهان بالاتر انسان را
که باشد دشمن سرسخت او در خانه اش، همسر
.
الهی سرنگون می گشت ای کاش عالم فانی
نمی آمد برون از نسل کافر جعده دیگر
.
حسن را کشت جعده فاطمه محزون و نالان شد
تأسی کرد از جعده تقی را کشت این کافر
.
شکست آیینه ای کانجا جمال الله نمایان بود
به امیّد شاید محو گردد نسل پیغمبر
.
هزاران چهره شد پیدا در آن بشکسته آیینه
جهنّم شد مکان بر قاتل سلطان بحر و برّ
.
به دریای خروشان شد مُبَدَّل ناگهان بغداد
دمادم موج می زد بحر غم در شهر و در کشور
.
نوای وا جوادا لرزه بر ارکان عرش انداخت
سیه پوش است شیعه می زند بر سینه و بر سر
.
تن پاک تقی را از بلندی بر زمین انداخت
همان مَلعونه اُمّ الفضل نه گویم که اُمّ الشَرّ
.
پذیرا گشت او را لیک هزاران سینه غمگین
مبادا بر زمین افتد امام شیعه در معبر
.
#گریز به #قتلگاه
.
همین جا مرغک طبعم به سوی کربلا پر زد
که آرد یک خبر از کربلای پربلا مضطر
.
جواد از پشت بام افتاد و وی را شیعیان بگرفت
حسین از عرش زین افتاد و زد تیغ و سنان لشگر
.
کسی کانجا نبود او را بگیرد در بغل محزون
نبود عبّاس نام آور نبود آن دم علی اکبر
.
که ناگه غلغله در عالم امکان هویدا شد
ز یک سو شمر خونخوار آمد و سوی دگر خواهر
.
کجا افتاده آن شاه لب عطشان غرق خون گویم
که صدها زخم در تن بود از شمشیر و از خنجر
.
بخوانم روضه ای مشهور گشته در رثای او
کند حقّش ادا در بزم ماتم عاشق حیدر
.
«بگفت او می دوید و من دویدم زینب نالان»
که او بر سوی مقتل من به سوی قاتل اَبتَر
.
«گهی او میکشید و من کشیدم لیک دارد فرق»
من از دل آه و قاتل می کشیدی از کمر خنجر
.
همین جا بس کن «عینی فرد» این ابیات جانسوزت
شده غوغا در این مجلس گرفته قلب ها آذر
- سه شنبه
- 1
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 11:37
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه