ز پیمانۀ عشق مستم علیّ
خدا را بگیرید دستم علیّ
.
اگر دست افتاده باید گرفتن
من از پای بالله نشستم علیّ
.
چه حاجت مرا با می و جام و ساقی
که مست علی از الستم علیّ
.
بباغ ولایت نشاندند نخلی
چو شاخی از آن نخل رُستم علیّ ( 1 )
.
گل عشق چیدم ز باغ ولایت
دل خار چون خار خستم علیّ
.
کشد چوب تکفیر گر شیخ و زاهد
بگو من از این باده مستم علیّ
.
من آن ماهیِ بحر موّاج عشقم
که ایمن ز صیاد و شستم علیّ
.
دلم بود عمری بقید علایق
بیکباره زآن قید جستم علیّ
.
چراغ دل افروخته در شب تار
رخ یار تا صبح جُستم علیّ
.
بدامان وصلش رسید آخر الامر
شبی روشن از صبح دستم علیّ
.
زبالا و پست جهان در گذشتم
که فارغ ز بالا و پستم علیّ
.
علیٌّ مرا گر بر آتش نشاند
بگو من بر آتش نشتسم علیّ
.
گدائی بدربار او به ز شاهی
ز شاه و گدا من گسستم علیّ
.
پرستش بجز ذات حق کفر باشد
بجان علی حق پرستم علیّ
.
علی را شناسد موحد نه مشرک
من از اهل توحید هستم علیّ
.
بت شیخ علم است و زهد ریائی
علی گفتم و بت شکستم علیّ
.
نه امید جنت نه بیم از جهنم
من از کفر و ایمان بِرستم علیّ
.
بریدم امید خود از ماسوالله
به حبل خدا دل ببستم علیّ
.
بگو ای #حسینی چو پرسند دینت
علیٌّ علیٌّ علیٌّ علیّ ( 2 )
.
( 1 ) اشاره به سیادت است.
( 2 ) در مقطع کلام قافیه فدای معنی شده است . چون نام نامی چهار نفر از ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین ( علی ) است تکرار چهار مرتبه لفظ مبارک ( علیٌّ ) اشاره به اثنی عشری مذهب بودن است.
.
- پنج شنبه
- 3
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 14:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سعدی زمان سیدرضا حسینی
ارسال دیدگاه