بند اول
واویلا،واویلتا آه و واویلا
رسیده،شب وداع آل طاها
تو خیمه،مضطربه زینب کبرا
بیقرا،ری میکنه برای فردا
صبوری که سرلوحه ی کارشه
شبم محو چشمـــــای بیدارشه
که این آخرین شب تار دیدارشه
نشسته توی خیمه گاهه برادر برادر
فردا میره تو قتلگاهــــه برادر برادر
واویلـــتا واویلـــتا
بند دوم
نشسته،به روی سینه بی حیایی
میاد از،تو قتلگاه صدای آهی
صدای،ضعیف و محزون یه مادر
که میگه،مادر فدات بشه الهی
آورده یه خنجر واسه حنـجرت
میخواد که بِبُره سر از پیــکرت
جلو چشمای جلو چشمای خواهرت
انقده دست و پا نزن ای عزیزم تو گودال
دارم میبینم از روی تل تو رو بین جنجال
واویلـــتا واویلـــتا
۱۳۹۸/۴/۲۷
- شنبه
- 5
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 11:56
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه