زهر قاتل بر،تن شرر می زد
طعنه اش آتش،بر جگر می زد
هلهله پشت در همسرم کرد
خون به قلب من و مادرم کرد
خدا خدا خدا،خدا غریبم من
دختر مامون بی حیای پست
با کنیزان در،پشت در بنشست
وقت پژمردنم خنده کردند
به زمین خوردنم خنده کردند
خدا خدا خدا،خدا غریبم من
بر رضا هستم لاله ای پرپر
او حسین و من چون علی اکبر
گر چه اکبر او هستم اما
پیکر من نشد اربا اربا
خدا خدا خدا،خدا غریبم من
******
شائق
- شنبه
- 5
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 21:42
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه