• شنبه 3 آذر 03

 محمود اسدی

(غزل)آتش زهر/گر چه از زهر به هم ریخته بال و پر تو

997

گر چه از زهر به هم ریخته بال و پر تو
هیچ کس نیست در این حجره شود یاور تو

بی حیا پشت در حجره به تو می خندد
شرم ننمود ز جد و پدر و مادر تو

کاشکی بود یکی همسر تو مثل رباب
زآتش زهر نمی سوخت دگر حنجر تو

او سر خونی شوهر ز دل طشت گرفت
ولی از کینه شده قاتل تو همسر تو

صورتت در وسط حجره اگر خاکی شد
خاطرت جمع،نخورده لگدی بر سر تو

سایبان بدنت بال کبوتر ها شد
نعل کوب از سم مرکب نشود پیکر تو
******
شائق

  • شنبه
  • 5
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 22:20
  • نوشته شده توسط
  • هاشمی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران