#امام_جواد_شهادت
غیر خوناب جگر این جگرم آب نخورد
دل من آب شد از غم ،اگرم آب نخورد
خشک شد چشمه چشمم زعطش آنسان که
گریه کردم، مژه از چشم ترم آب نخورد.
به فدای لب عطشان شه کرببلا
پسر شاه خراسان اگرم آب نخورد
عطش ارثی است که از جد غریبم بردم
لب دریا ،لب دریای کرم آب نخورد
دست و پا در وسط حجره غریبانه زدم
ولی از سنگ و دم تیغ سرم، آب نخورد
بر روی سینه من پای کسی باز نشد
بین خون باز دگر بال و پرم آب نخورد
عوض آب شده ذکر لبم، وای حسین
نرود روضه او از نظرم آب نخورد
کار از کار که بگذشت، شد آب آزاد
همه لب تشته ولی یک نفرم آب نخورد
چون دل سوختگان شد جگر آب کباب
دید بی گریه کس از اهل حرم آب نخورد
آب دادند سکینه،به زمین ریخت و گفت
من چسان آب بنوشم پدرم آب نخورد
خیره بر مشک چنین زمزمه میکرد رباب
که الهی که بمیرم پسرم آب نخورد
سینه پرشیر، و گهواره طفلم خالی
خاک عالم به سرم تاج سرم آب نخورد
خبر علقمه را تا که شنید ام بنین
گفت شکر تو خدایا پسرم آب نخورد
#عبدالحسین
.
- چهارشنبه
- 9
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 4:18
- نوشته شده توسط
- عبدالحسین
- شاعر:
-
عبدالحسین میرزایی
ارسال دیدگاه