گشته یکپارچه جانم همه پا تا سر آه.
که شده لاله ی تسبیح جگر، پرپر آه.
کوثرم بر دل سلطان خراسان اما.
خشک گشت از عطش زهر لب کوثر آه.
پاسخ ناله ی یک مرد الهی نشود.
رقص و آواز خوش و قهقهه ی همسر آه.
ایستاده به در حجره ببیند که چطور.
دست و پا می زنم از فرط عطش با هر آه.
تا که بر گوش کسی ناله و آهم نرسد.
مست رقصند کنیزان همه بر این در آه.
چون همان کودکی ام وقت شهادت با اشک.
بر زمین مشت زنان ناله زدم مادر آه.
می کشم پا به زمین، می کشد از غصه ی من.
چه جگرسوز جگرگوشه ی پیغمبر آه.
پدری از نفس افتاده به دنیا می گفت.
در بر پیکر صدچاک علی اکبر آه.
- چهارشنبه
- 9
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 17:51
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رسول رشیدی راد
ارسال دیدگاه