مادر بیا ببین که من خونجگرم
در بین حجره مضطرم
شکسته از ظلم و جفا بال و پرم
مادر ببین اشکم ز غم جاری شده
دل گرمِ غمخواری شده
کار دلِ زارم عزاداری شده
در حجره ای جوادت،لب تشنه دست و پا زد
در لحظه های آخر،نامِ تو را صدا زد
واویلتا واویلا...
مادر شده مرثیه خوان چشم ترم
شبیه لاله پرپرم
خدارو شکر آنجا نبوده دخترم
کسی نزد سرِ مرا بر نیزه ها
در پیش چشم بچه ها
امان زِ داغ جانگداز کربلا
حسین میان گودال،لب تشنه دست و پا زد
در لحظه های آخر،نامِ تو را صدا زد
واویلتا واویلا...
- شنبه
- 12
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 9:7
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه