«حجره ى در بسته»
دل مى تپد به سینه چو مرغ قفس مرا
غم همدم است و ناله بود هم نفس مرا
تنها میان حجره ى در بسته دل غمین
کس نیست جز خداى جهان ملتمس مرا
دور از دیار و یارم و اغیار در کنار
غیر از خدا دگر نبود دادرس مرا
جانم بسوخت همسر نامهربان ز کین
باشد همین حکایت جانسوز بس مرا
مسموم و خسته جان جگرم پاره پاره شد
بهر علاج نیست به کس دسترس مرا
مى سوزد از عطش جگرم وز شرار زهر
در سینه بسته آمده راه نفس مرا
سوى وطن چو قافله ى آه مى رود
آید به گوش ناله ى بانگ جرس مرا
- پنج شنبه
- 6
- آبان
- 1389
- ساعت
- 19:2
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه