من مسلمم ابن عقیل هستم
حامی یار و بی بدیل هستم
با اذن آقایم سفیر قرآنم
حامی دین هستم با دادن جانم
کوفه میا مولا(۲)
در کوفه من به شور و شین هستم
سفیر و سردار حسین هستم
مردم بی دردند ز بسکه نامردند
کنار جسم من کف زده میخندند
کوفه میا مولا
از دست کوفیان شدم تنها
کوفه میاایا گل زهرا
با خدعه و نیرنگ عرصه به من شدتنگ
به جای استقبال زدند برویم سنگ
کوفه میا مولا
مردم کوفه بی حیا هستند
دشمن دین و بی وفا هستند
صبح همه پیوستند پیمان به تو بستند
شب مانده ام تنها بس بی وفا هستند
کوفه میا مولا
حمله نموده اند به سوی من
سنگ می زنند بر سر و روی من
گفتن چه دشواره عطش شده چاره
ز کینه ی دشمن لبم شده پاره
کوفه میا مولا
گرچه ز کین جانم بود بر لب
هستم به فکر غربت زینب
رخساره ی طفلان زکین شود نیلی
زنند به پیکر ها کعب نی و سیلی
کوفه میا مولا
- شنبه
- 12
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 10:8
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه