شَبگَرد شهر غربت غصه دار حبیبم
سرگردان کوچه ها من مسلم غریبم
غم زده در دل زارم شکوفه
عزیز فاطمه میا به کوفه
هنگام جان دادنم بر تو دارم اشاره
معراج مُسلِمت شد روی دارُالعِماره
میا به کوفه حسین...
ای به قربان تو و عِترت و یارانِ تو
شده ام در این غربت بی سر و سامانِ تو
به سوی کوفه ای فرزند حیدر
اهل حرم را همراهَت نیاوَر
مَنی که خون جِگَرم مَنی که جان بر لَبَم
هنگام جان دادنم نگران زینبم
میا به کوفه حسین ...
لالهٔ سرخی شدم در دیار عشق تو
شده ام یابن الزّهرا سر به دار عشق تو
خدارا شاکرم که شدم آقا
فداییِ راهِ یوسف زهرا
برای من دعا کن ای خورشید هَل اَتی
تا باشد راضی از من حضرت خیر النِّسا
میابه کوفه حسین ...
- شنبه
- 12
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 10:44
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه