• دوشنبه 3 دی 03


شهید اول-(گرچه خاکسترم اما ز غمت شعله‌ورم)

3599

شهید اوّل
 

گرچه خاکسترم اما ز غمت شعله‌ورم
من سفير توام و بانگ انالحق زده‌ام
آخرين کار نمازيست که بر دار برم

 

ملک‌الموت به اعجاز سرانگشت غمت
جان طلب کرد به شوق تو فقط جان سپرم
شوق پرواز بود از قفس تنگ تنم
تا مگر همره باد از سر کويت گذرم
قاصد باد به سوي تو فرستم که ميا
مهر اين نامه به خون جگر و اشک ترم
سر به راه تو نهادم همه جا تا دم مرگ
که سر راه تو و خواهرت افتاده سرم
پيش مرگ توام و جان من اي دوست تويي
بي تو من شمع فنا گشته پاي سحرم
حميد فرجي

  • یکشنبه
  • 23
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 7:25
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران