• جمعه 2 آذر 03

 محمدرضا سروری

تکه عبا -(قد و بالای رشیدت چه‌شده اکبر من؟ که در این تکه عبا جا بشوی)

1443
1

قد و بالای رشیدت چه‌شده اکبر من؟  که در این تکه عبا جا بشوی
لاله‌ی پرپر افتاده به خون در بر من   خنده‌ای ، قوّت بابا بشوی
چه بلایی به سرت آمده خونین‌ پر من؟   نتوانی که دگر پا بشوی
******
نازنیـن اکبـر من          ای گـل پرپر من
رودم ای رود علی       شبـه پیغمبـر من

چه‌بلایی به سرت آمده در این وادی
از سر زین فرس با چه‌غمی افتادی
ای که سالار جوانان حرم بودی تو
این‌چنین تن به گل گرم بیابان دادی؟

اِرباً اِرباً شده‌ای از دم سرنیزه‌ی دون
می‌چکد از همه اعضای تنت دجله‌ی خون
دیده بگشا بنِگر حال دل زار مرا
بشکند داغ جگرگوشه از این خانه ستون

قد و بالای رشیدت چه‌شده اکبر من؟   که در این تکه عبا جا بشوی
******
نازنیـن اکبـر من          ای گـل پرپر من
رودم ای رود علی       شبـه پیغمبـر من

ای گل سرخ دوصدپاره تن پَر چیده
تکه‌های بدنت روی زمین پاشیده
کس نداند که کنون با چه‌دلی بابایت
تکه‌های تو در این تکه‌عبا پیچیده

هرکه با هرچه به‌کف بوده تو را سنگ زده
ناوک تیر و کمان‌ها به تنت چنگ زده
زخم‌ها خصم زبون داده به پیشانی تو
که سراپای تو را خون سرت رنگ زده

قد و بالای رشیدت چه‌شده اکبر من؟   که در این تکه عبا جا بشوی
******
نازنیـن اکبـر من          ای گـل پرپر من
رودم ای رود علی       شبـه پیغمبـر من

سایه‌بان سر تو دیده‌ی خیس پدر است
چشمه‌های جگرم از غم تو پرشرر است
قد و بالای تو در تکه‌عبا جا بشود
دستم از بار عزای تو پیاپی به سر است

بر سر نعش تو ای تازه‌جوان پیر شدم
حینِ جان‌دادن تو از دل و جان سیر شدم
دورتادور تو بابا به رخم می‌خندند
زیر تلخنده‌ی نامرد، زمین‌گیر شدم

قد و بالای رشیدت چه‌شده اکبر من؟   که در این تکه عبا جا بشوی
******
نازنیـن اکبـر من          ای گـل پرپر من
رودم ای رود علی       شبـه پیغمبـر من

اکبرم خَلْقاً وَ خُلْقاً که محمّد خویی
مثل زهرا شده‌ای، تیره‌تن و پهلویی
زیر شمشیر دوصد زاده‌ی ملجم رفتی
همچو حیدر شده‌ای، نیمه سر و ابرویی

کوفیانند مگر از قوم بنی‌اسرائیل؟ 
عید قربان من است و پسرم اسماعیل
داده‌ام اذن جهاد تو اگر قبل همه
وحی بر ذبح تو آورده مرا جبرائیل

قد و بالای رشیدت چه‌شده اکبر من؟   که در این تکه عبا جا بشوی
******
نازنیـن اکبـر من          ای گـل پرپر من
رودم ای رود علی       شبـه پیغمبـر من

زیر نعش تو پدر سنگ به آیینه زنم
ناله از عمق جگر زین غم دیرینه زنم
عمه‌ات آمده از خیمه به استقبالت
با جوانان حرم بر سر و بر سینه زنم

از جوان‌مرده اگر شعر عزا می‌گویم
دیده از خونِ جگر در غم گل می‌شویم
سروری از غم اکبر به دل زار پدر
نوحه می‌گویم و تصویر بلا می‌جویم

قد و بالای رشیدت چه‌شده اکبر من؟   که در این تکه عبا جا بشوی

  • شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران