مسموم در بغدادم و فرزند زهرایم
دور از وطن جان میدهم مانند بابایم
از پا فتادم من
یارب جوادم من
واویلا واویلا
پرپر زنم در حجره ی در بسته از بیداد
جان کندن من را تماشا میکند صیاد
زین غم بسوز ای دل
شد همسرم قاتل
واویلا....
با اشک خود آبی زدم بر قلب سوزانم
من تشنه لب جان میدهم چون جد عطشانم
بین چشم گریانم
بابا رضا جانم
واویلا....
- یکشنبه
- 13
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 11:15
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه