چون شمع سحر گشتم و پا تا به سرم سوخت
در حجره ی در بسته خدایا جگرم سوخت
مسموم جفایم
من ابن رضایم
یا ضامن آهو به دلم شعله فتاده
صیاد مرا کشت و به من آب نداده
مسموم جفایم
من ابن رضایم
چون مادر مظلومه بود سوز غم من
گل گریه کند بر من و بر عمر کم من
مسموم جفایم
من ابن رضایم
در شعله بسوزد دل پروانه چه سخت است
با قاتل خود ماندن در خانه چه سخت است
مسموم جفایم
من ابن رضایم
- یکشنبه
- 13
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 11:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه