دلم بی قرار و پریشونه ، نیا کوفه
چشام از غمت غرق بارونه ، نیا کوفه
دارم جون میدم چه غریبونه ، نیا کوفه ۲
شد آب گوارا به کامم زهر ، حسین جانم
سفیرت شد آواره تو این شهر ، حسین جانم
کسی نیست بشه مرهم دردام ، نمی دونی چقد تنهام
فقط مرگ مو از خدا میخوام ، منو کشته غمت آقام
می سوزونن اینجا دل خواهرت رو
نیار با خودت لااقل دخترت رو
نیا کوفه آقا
همه با علی دشمنن اینجا ، نیا کوفه
رو زخمت نمک می زنن اینجا ، نیا کوفه
لباس از تنت می کَنَن اینجا ، نیا کوفه ۲
دل هیشکی اینجا دچارت نیست ، حسین جانم
بجز نیزه چشم انتظارت نیست! ، حسین جانم
نیا که به اشک تو می خندن ، به روتون آب و می بَندن
نمی دونی این مَردم نامرد ، چه گودالی برات کَندن!
تا روز قیامت می مونم پریشون
نمی بخشم هیچ وقت خودم رو آقا جون
نیا کوفه آقا
شبیه بابات تنها می مونی ، نیا کوفه
خودت بهتر از من که می دونی ، نیا کوفه
میشن حاجی های تو قربونی ، نیا کوفه ۲
زمین میشه از خون تو دریا ، حسین جانم
میشه کربلا محشر کبری ، حسین جانم
نیا مادرت بین اون جنجال ، توی گودال میره از حال
نیا که جلو چشمای زینب ، تن پاکِت میشه پامال
واسهْ لحظه ی سختِ تشییعْ جنازه
به پاهای اسبا زدن نعل تازه!
نیا کوفه آقا
سبک مرتضی صیاد
شعر بهمن عظیمی
- چهارشنبه
- 16
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 9:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه