(باید به حرف های تو ایمان بیاوریم)
(نهج البلاغه را به شبستان بیاوریم)
.
نهج البلاغه ای که کتاب رهایی است
در وصف آن «برادر قرآن» بیاوریم
.
پایین تر از خدایی و بالاتر از همه
در مانده ایم این که چه عنوان بیاوریم
.
جاریست چشمه سار سخن از زبان تو
بگذار بر لبت لب عطشان بیاوریم
.
دُرّند در مثل کلمات قصارتان
خوب است رو به بحر خروشان بیاوریم
.
ای شاعری که شعر «سلونی» سروده ای
حافظ شدیم تا که غزلخوان بیاوریم
.
ما شاعران برای تماشای حُسن تو
آیینه را هر آینه حیران بیاوریم
.
شاعر بدون لطف تو شاعر نمی شود
لطفی که دست شعر به دامان بیاوریم
.
شایسته نیست چند قصیده غزل سرود
بر ما وظیفه است که دیوان بیاوریم
.
ای شیر حق به قاتل خود شیر داده ای
باید تو را که مظهر ایمان بیاوریم
.
شمشیر بوسه زد به لب زخم کهنه ات
بر زخم تازه ی تو چه درمان بیاوریم
.
در ماتمت سپهر، چهل سال گریه کرد
وقت است بر عزای تو باران بیاوریم
.
بر آن شدیم شعله ور از آه دل شویم
شمعی برای شام غریبان بیاوریم
.
هر ماه بر مزار تو زائر شویم کاش
رخصت بده که قافله ی جان بیاوریم
.
ما عهد کرده ایم که بر دوستان خود
از صحن فاطمه گل رضوان بیاوریم
.
ما دعوتیم بر نجف از راه کربلا
این بار باید عطر شهیدان بیاوریم
.
این نغمه را شنید بشیر از فرشته ای
باید به حرف های تو ایمان بیاوریم
.
- شنبه
- 19
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 14:20
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سیدبشیر حسینی میانجی
ارسال دیدگاه