هِی من گناه کردم ، پشت هم و به اصرار
یٰا غافرَ الخطایا ... هِی تو ندیدی انگار
من عبدِ روسیاهم، امّا تو مثل هر بار
دست مرا بگیر و در دستِ خود نگهدار
با صد هزار امّید، من آمدم چو مسکین
یارب ،تفضّلی کن ... یا راحمَ المــَساکین
ای مهربان عالم قطعاً خودت گواهی
هستم گدای کویَت ... در عین رو سیاهی
بد جور ناامیــدم از غیرِ تو خدایا
از غیرِ خود رها کن مارا در این بلایا
هر چند من زِ قهرت بدجور می هراسم
انگار برده شیطان گاهی دل و حواسم
هم توبه کردم و هم توبه شکسته ام من
وَلله از خودم هم دلگیر و خسته ام من
هر بار چشم،پوشی کردی و داده مهلت
بد جوربنده ات را دادی به بخشش،عادت
چشمان خیسم امشب یارب، پر از تمناست
هر کس که بی تو مانده قطعاً همیشه تنهاست
بیرون کن از وجودم اندیشه های دون را
لیلا ی بی نشانم یادم بده جنون را
امشب که ذکر قلبم بی وقفه یا حسین است
بی شک حساب کارم از ریشه باحسین است
- دوشنبه
- 21
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 11:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
منصوره محمدی مزینان
علی مهدوری