ای امیرعرفه خسته ترین بنده منم
پیش درگاه خدا بنده ی شرمنده منم
بنده ای که همه عمرش به تباهی رفته
روشنایی دلش روبه سیاهی رفته
رمضان مانده زره درعرفه آمده ام
با صدامید به درگاه شما سرزده ام
غیر آه دل خود آه ندارم چه کنم
گرکه برحال دلم اشک نبارم چه کنم
بخدا حال من خسته خراب است خراب
بر وجودم که شده تار توخورشید بتاب
ای امیرعرفه خوب کنی حال مرا
گرکه امضا بزنی نامه ی اعمال مرا
ای امیرعرفه لطف ترا می جویم
با همه دربدری های دلم می گویم
خوش براحوال کسانی که پر امیدشدند
زائر مرقد شش گوشه ی خورشید شدند
درچنین روز که بین الحرمینش غوغاست
زائرکرببلا بنده ی محبوب خداست
کاش می شد که دعا گوی تو آنجا بودم
زیر آن قبه ی توحید ومصفا بودم
کاش می شد که بدانم به کجایی آقا
خسته ازهجر شده جان «وفایی» آقا
- دوشنبه
- 21
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 12:33
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه