صدای زنگ کاروونه ، بهش بگید برگرده
میگن که زن همراهشونه ، بهش بگید برگرده
عمه ی سادات توی راهه ، بهش بگید برگرده
آخر راهش قتله گاهه ، بهش بگید برگرده
تورو خدا بگین نیاد ، اینجا جای طفلا نیست
بفکر قتل و غارتن ، جای حسین اینجا نیست
برگرد ای علمدار ، جا واسه زنا نیست
اینجا هیشکی فکر ، موی دخترا نیست
زینب میشه تنها ، زینب میشه مضطر
اینجا جاییه که ، حسین میشه بی سر
واویلا حسین یابن زهرا
2
بازارای کوفه شلوغه ، همه باهم هم دستن
مهمون نوازیشون باسنگه ، همه حرومی هستن
یتیمایی که نون و خرمای حیدرو میخوردن
مردی شدن حالا برای سرت طبق آوردن
تورو خدا کوفه نیا ، اینجا دلاشون سنگه
تو کوچه ها تو خونه ها ، شوق شروع جنگه
برگرد ای علمدار ، اینجا قحط آبه
اینجا قتله گاهه ، نوزاد ربابه
برگرد ای علمدار ، تا شش ماهه خوابه
اینجا قتله گاه ، نوزاد ربابه
واویلا حسین یابن زهرا
3
تو رو خدا کج کن مسیرو ، حیا ندارن اینجا
نذار که کار خواهر تو ، بیافته به بازارا
تو رو خدا هرجا که میری ، کوفه نیا واویلا
میترسم از اون کوچه ها و طعنه و نون و خرما
تورو خدا ، جایی برو ، که خواهرت آروم شه
اینجا نیا ، بذا نگاه دخترت آروم شه
برگرد ای علمدار ، میبرن سرا رو
میبینی تو از دور ، رقص نیزه ها رو
برگرد ای علمدار ، زینب بیقراره
فردا آواره ی ، این صحرای خاره
واویلا حسین یابن زهرا
- دوشنبه
- 21
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 13:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
خادم زینب
ارسال دیدگاه